صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
واعظان كاين جلوه در محراب و مـنـبـر ميكنـنـد چون به خلوت ميرونـد آن كار ديـگـر ميكنـنـد
مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پـرس تـوبه فرمايـان چرا خود تـوبه كمتر ميكنـنـد
گـویيــا بــاور نــمــيدارنـــد روز داوري كاين همه قلب و دغل در كار داور ميكنـنـد
يا رب اين نو دولـتان را بر خر خودشان نشان كاين همه نـاز از غلام ترك و اسـتـر ميكنـنـد
اي گـداي خانـقـه بر جـه كه در ديـر مـغـان ميدهنـد آبي كه دل ها را معـطّـر ميكنـنـد
حسن بي پايان او چندان كه عاشق ميكشد زمـرهي ديگر به عشق از غيب سر برميكنـنـد
بر در ميخانهي عشق اي مَلَك تسبيح گـوي كاندر آنـجـا طـيـنـت آدم مـخـمّـر ميكنـنـد
صبحـدم از عرش ميآمد خروشي ، عقل گفت قدسيان گویي كه شعر حافـظ از بر مي كنـنـد
نظرات شما عزیزان: برچسبها: شعر فارسی [ جمعه 12 اسفند 1390
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|