راهپوی کوچک(شعر) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

ره سپار ای راهپوی کوچکم

ای عزیزم جان من ای کودکم

 

این زمین در انتظار پای توست

آسمان مشتاق غوغاهای توست

 

راه رو جانا مترس از افت و خیز

تکیه بر پایت بکن ترست بریز

 

دست افکن دیگر از دیوارها

ور بیفتی بارها و بارها

 

جان بابا این نخستین درس توست

تکیه بر خود کن نه بر دیوار سست

 

تا سه فردای دگر آرام جان

نو بهار آید شود نو این جهان

 

این قدم کامشب نهادی آفرین

این بهار و شور و شادی آفرین!

 

 


برچسب‌ها: شعر فارسیشعر برای کودکان
[ سه شنبه 27 اسفند 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

روزگار غریبی نیست نازنین!

ما غریبیم

که قانون ضیافت آستین را بر نمی‌تابیم

 

ما بر در مانده اینجاییم:

در خویش

بر خویش و با خویش

 

ضیافت را با ما کاری نیست

که مهمانان ارجمندش

در آستین‌اند و بر آستین و بی خویش!

 


برچسب‌ها: شعر نوشعر انتقادی
[ سه شنبه 20 اسفند 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

شکارچی کهنه‌کار کُرد تفنگ شکارش را شکست.

اما نگاهی به این تصویر نیز بیندازیم:

و خوشا آنگاه که
شکارچیان انسان نیز تفنگ شکارشان را در هم شکنند..


برچسب‌ها: فتودردجنگهزینه های نظامیشکارچیان انسان
[ پنج شنبه 1 اسفند 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب