آن شهید مظلوم و این ضریح طلای 138 کیلوگرمی..!! 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

آن شهید مظلوم و این ضریح طلای 138 کیلوگرمی..!!

به‌کارگیری 138 کیلوگرم طلا و 6500 کیلوگرم نقره برای ساخت ضریح یکی از امامان

 


 

حتماً ادامه ی عکس ها را نیز ببینید


برچسب‌ها: نقدفتودرددورترینان
ادامه مطلب
[ یک شنبه 5 آذر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

آفتاب: در فاصله کمتر از دو روز تا فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، وعده های سرخرمن مسئولان برای تنظیم بازار و مقابله با گرانی پوچ از کار درآمده است.

به گزارش «بازتاب»، تا کنون در جمهوری اسلامی کم سابقه بوده است که در آستانه ماه مبارک رمضان نه تنها قیمت ها با کاهش روبرو نشوند، بلکه افزایش شدید نیز بیابند، اما امسال با وجود درآمد هنگفت نفتی دولت در چند سال اخیر، سفره های مردم کوچک و کوچکتر شده است؛ به نحوی که برای بسیاری از خانواده ها، سیر کردن شکم فرزندانشان با حداقل غذاهای سالم، به یک نگرانی تبدیل گردیده است

افزایش شدید قیمت لبنیات، خرید شیر و ماست و پنیر را که از جمله غذاهای سالم در سفره های افطار بوده، مشکل کرده است. گوشت قرمز که چند ماه قبل از مرز 20 هزار تومان گذشت و باز هم در حال پیشروی است که با سبد غذایی خانواده های پایین تر از متوسط خداحافظی کرده و اکنون گوشت مرغ نیز که به جز با ایستادن در صف های معدود و طاقت‌فرسا و توام با دعوا و کشکمکش، نوع حدود 5 هزار تومانی آن یافت نمی شود، با قیمت هفت هزار تومان در دسترس مردم است.

قیمت بسیاری از میوه ها نیز حتی در میادین میوه و تره بار شهرداری حدودا دو برابر سال گذشته است و هندوانه در همین میادین قیمتی حدود 600 تومان، سیب بالای 1500 تومان و سایر میوه ها نیز اعیانی شده اند.

قیمت حبوبات نیز جهش بسیار یافته و آش رشته که قبلا غذایی ساده برای افطار بود، اکنون با گذر کردن قیمت حبوبات از مرز 4 هزار تومان و افزایش شدید قیمت رشته و سبزیجات غذایی گران شده است.

در این شرایط پس از حدود 18ساعت روزه داری، مردمی که حقوقی ثابت دارند و حقوقشان یک شبه و بر اثر با کفایتی!، لیاقت!! و امانتداری!!! مسوولانشان مانند قیمتها بالا نمی رود، چه باید بکنند؟

آیا جواب تشنگی و گرسنگی فرزندانشان را با اشاره کردن به همایش های چندصد میلیونی و سفره های رنگین مسئولان کشور می توانند بدهند؟

آیا مسئولانی که حقوق شخصی شان چند میلیون تومان است و بسیاری از هزینه هایشان نیز از محل تنخواه دفترشان پرداخت می شود، می توانند احساس پدری را که شرمگین صورت زرد و نحیف فرزندان خود است، درک کنند؟

منبع:

http://www.aftabnews.ir

 


برچسب‌ها: پراکنده هافقر
[ شنبه 1 مرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

یک خانواده ی تهرانی به دلیل عدم تامین منابع مالی در پرداخت اجاره بهای مسکن و بیکاریِ مرد خانواده، دچار بی خانمانی و خیابان نشینی شده اند .

[و به یاری هم گوهران نیاز دارند]

 


برچسب‌ها: فقرهم گوهران کمکفتودرد
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

پرنده های قفسی

عادت دارن به بی کسی

 

عمرشونو کنج قفس

سر می کنن بی هم نفس
                           

نمی دونن سفر چیه

عاشق در به در کیه

هر کی بریزه شاه دونه

فکر می کنن خداشونه

یه عمره بی حبیبن با آسمون غریبن

این همه نعمت اما همیشه بی نصیبن

 

چه می دونن به چی میگن ستاره

چه می دونن دنیا کیا بهاره

چه می دونن عاشق میشه چه آسون

پرنده زیر بارون

تو آسمون ندیدن خورشید چه نوری داره

چشمه ی کوه مشرق چه راه دوری داره

فرقی نداره وقتی ندونی و نبینی

غصّه ت می گیره وقتی می دونی و می بینی



منابع: 

daftarkhaterat2011.blogfa.com

http://loverman20.mihanblog.com

birjand-kaftar.blogfa.com

data.polygon.vn

esteghlali.com

talae.persianblog.ir

http://www.shia-news.com

http://padidee.blogfa.com


برچسب‌ها: شعر فارسیمحیط زیستفقرتبعیض
[ دو شنبه 19 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

دیشب جوانی اهل روستای هانه گرمله، از توابع شهرستان پاوه در یکی از بیمارستان های کشور بر اثر سوختگی شدید جان داد. می توان گفت:

تقدیر بود. اتّفاق بود. سرنوشت بود. بدشانسی بود. عمرش به سر رسیده بود. خواست خدا بود و هزاران فلسفه ی دیگر..  ولی بگذارید کمی از نزدیک در این رخداد دقیق شویم:

جوان یاد شده مدتی پیش، با یک ماشین حامل سوخت قاچاق شب هنگام دچار آتش سوزی شد و سرانجام بر اثر سوختگی های شدید فوت کرد. این چکیده ی خبر است. شاید تمام فلسفه ها و توجیهات بالا نیز درست باشند. ولی.. ولی آیا می توانیم از از این پرسش کناره بگیریم که چرا باید این جوان سوخت قاچاق کند؟؟ آیا او نمی توانست در جایگاهی شایسته به کار و حرفه ای شرافتمندانه و البته با امنیت بیشتر اشتغال داشته باشد؟ خوب بگذارید منصف باشیم و بگوییم چرا می توانست ولی شاید نمی شد.. او سرشار از نیروی جوانی بود. سرشار از توان های نهفته و استعدادهایی بود که هر کدام شاید می توانست فرصتی برای ساختن یک زندگی کامل باشد.  پس می توانست. ولی چرا نمی شد؟ چرا ماجرای زندگی کوتاهش اینگونه به پایان رسید؟ و.. و پاسخ این پرسش ها را کجا باید جُست؟ در روزنامه؟ در تلویزیون؟ در ماهواره؟ در میزگردها؟ در مجلس؟ در دولت؟ در گاوصندوق های سوییس؟ در قانون؟ در تاریخ؟ در فرهنگ؟ در اقتصاد؟ در سیاست؟ در مذهب؟ در تعصّب؟ در شعار؟ در دشمنی با جهان؟ در انرژی هسته ای؟ در گرانی؟ در بیکاری؟ در اعتیاد؟ در گرسنگی؟ در فساد اداری؟ در دزدی های هزار میلیاردی؟ در دروغ؟ در مدرسه؟ در دانشگاه؟ در کجا؟؟؟ در کجا باید جست؟؟

آری.. دیشب یک نفر مرد

ولی قیمت نان گندم چند برابر شده است و

دیگر خوب نیست.. نیست.. نیست..

منابع عکس ها:

http://www.fardanews.com

makoran.blogsky.com

http://www.torkiye.com

http://zahedan.irna.ir

 


برچسب‌ها: فقر
[ جمعه 12 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

امروز یکی از دوستا خاطره ای تعریف کرد که همین چند وقت پیش اتفاق افتاده بود:

می گفت یه روز مادرش از توی کوچه میاد تو خونه و می زنه زیر گریه. هر چی بهش میگن چی شده، بنده خدا نمی تونسته جواب بده و بغض راه گلوشو گرفته بوده. آخر سر که بهش اصرار می کنن، اونم می گه همین حالا تو کوچه با یکی از زن های همسایه در مورد گرونی حرف می زدم که صحبت به گرون شدن گوشت کشید. در این وقت یه دختر بچه که ظاهراً از یه محله ی دیگه بوده می پرسه:

- ببخشید خانوم گوشت چیه؟

اینام با تعجب بهش نیگاه می کنن و یکیشون ازش می پرسه:

- چطور تو نمی دونی گوشت چیه؟

بچه م جواب می ده:

- نه آخه بابا همه ش سبزی و گوجه میاره خونه. تا حالا از این چیزا نیاورده نمی دونم چیه..!

بعد مادر دوستمون هم سریع برمی گرده خونه و می زنه زیر گریه..

***

وقتی دوستمون این خاطره رو تعریف کرد مثل هزاران بار دیگه به فکر فرو رفتم که ای خدا:

تو مملکتی که

ذره ذره ی خاکش دُرّ و گوهره،

حجم گازی که داره از اکسیژن بیشتره،

اگه تو حیاط خونتون چاه بزنی بعید نیست که زودتر از آب به نفت برسی،

و غربیا - همون از ما بهتران (!)- با خاویار و پسته و زعفران و فرش و همه ی استعدادهای انسانی ما دارن صفا می کنن و «زندگی» می کنن؛

اون وقت چرا باید

چرا باید

چرا باید دختربچه ای که ایرانیه، شناسنامه ی ایرانی داره، پدر و مادرشم مسلمانن، مثل هزاران کودک دیگه آرزو داره، نیاز داره چون یک «انسانه»؛ این وضعش باشه؟؟؟؟ اون چه خطایی کرده؟؟ اگه آهی از سر حسرتِ یه لقمه غذای خوب، یه دست لباس نو یا یه عروسک قشنگ بکشه؛ این آه دامن چه کسی یا چه کسانی رو می گیره؟؟ پس چرا اون کسا به خودشون نمیان؟؟ چرا؟؟؟

بذارید یه خاطره ی دیگه م تعریف کنم که همین امروز یکی دیگه از دوستا تعریف کرد:

می گفت همین دیروز پریروز جلوی یکی از عابربانکا مردی رو می بینه که ازش می پرسه: یارانه ی این ماه رو دادن یا نه. اینم میگه نه ندادن. اونم می گه ولی یه مبلغی تو حساب هست که بعداً واریز کردن شما رو به خدا واسم بکشید بیرون. - منظورش اون 28تومنی بوده که فعلاً کسی نمی تونه برداشت بکنه - این دوستمون هم بهش می گه ولی این کار انجام شدنی نیست چون دولت خودش این امکان رو نداده و فعلاً نمیشه. مرده هم دلش می گیره و میگه: به خدا الآن چند روزه که ما تو خونمون غیر از نون خشک چیزی واسه خوردن نداریم. اگه امروز نتونم این پول رو برداشت کنم دیگه نمی دونم واسه بچه هام چیکار باید بکنم..

و من باز هم هزاران چرا از خودم پرسیدم و ناراحت شدم و به زمین و زمان فحش دادم و بعــــــــــــــــــــــــد: آهسته فراموش کردم.................!!!!!!


برچسب‌ها: دردنوشته هافقر
[ یک شنبه 27 فروردين 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

و آن هنگام که تنم را در گذرگاه های وطنم لبخندزنان به حراج گذاشتم؛ روحم چه غریبانه می گریست..


برچسب‌ها: فتودردفقر
[ سه شنبه 22 فروردين 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

به سال ها خشک سالی است در این دیار

دریغ از قطره اشکی از آسمان و هم گوهران دور..

منبع: نامعلوم


برچسب‌ها: فقرتبعیضفتودرد
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

بدون شرح!

 

کدام یک آرزویی برای بیداری ندارند؟

 

و آنگاه که دندان هایت گاز می زنند لقمه را به دورترینان بیندیش..

 

 

هم این بازی است، هم آن بازی است و هم تمام زندگی..


برچسب‌ها: فقرفتودردتبعیض نژادی
[ دو شنبه 7 فروردين 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتودردفقر
[ جمعه 26 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 

روزی می رسد که فقرا چیزی جز خود ثروتمندان برای خوردن پیدا نخواهند کرد!

 

http://picact.rozblog.com

 


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ جمعه 12 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ جمعه 12 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

به علت فقر مالی اين دختر بچه روزانه 8 ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌های در حال ساخت در نقش یک کارگر ساختمانی فعالیت می‌کند تاریخ درج خبر تیر90 ).)

به نوشته دنیای اقتصاد، پدر این دختر بچه یگانه می‌گوید: چون کسي را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن 6 ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می شود.
او می‌گوید: در مامازن یک اتاق اجاره کرده که ماهانه 100 هزار تومان اجاره می‌دهد.
پدر یگانه می‌گوید: به دليل اينكه يگانه را روزها سر ساختمان مي‌آورم، او نيز پا به پاي من كار مي‌كند و فعاليت‌هاي سبكي همچون حمل‌ كيسه‌هاي مصالح ساختماني را انجام مي‌دهد. او می‌گوید: یگانه چند روز پیش به خاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است.
این کارگر كوچك ساختمانی امیدوار است که مسوولان و شرکت‌های ساختمانی برای استخدام پدرش به عنوان یک سرایدار از خانواده‌اش حمايت مالي كنند.
متن زیرگفت‌وگو با این کودک 5 ساله است، دختری که اگر چه فقیر است، اما پدرش برای تربیت او نهایت تلاش خود را کرده است.

یگانه! چرا اینجا کار می‌کنی؟
پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد. من زور ندارم، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود.
خانه‌تان کجاست؟ 
خیلی دور است ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.
چرا پیش مادربزرگ یا خاله‌ات نمی‌روی؟          
مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم.
چه درخواستي از مسوولان داري؟       
پدرم نمی‌تواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداريم. هیچ‌ کس کمکمان نمی‌کند. پدرم می‌گوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگی‌مان خوب می‌شود.

http://www.tabnak.ir

 


برچسب‌ها: درد نوشته ها فتو دردفقر
[ چهار شنبه 10 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

خبرنگار هفته نامهء امریکایی بنام نیوریپوبلیک در گزارشی تصویر فقر و بیچاره گی را در افغانستان ارایه کرده است. انابادخین خبرنگار این هفته نامهء امریکایی به یک روستا در ولایت بلخ رفته و گزارشی از حکایت یک زن ازاین روستا را تهیه کرده است که چگونه برای حفظ زنده گی کودک نوزادش تلاش می کند. 
زمانیکه ذاکرالله از شدت درد پیچ و تاب می خورد، پوست کمر و ران هایش ازاستخوان جدا شده و کشال مانده بود، مادرش به خاطر رفع کردن سردردی کودک اش که به باور او ناشی از گرسنگی بود، محلول کبود رنگی را که خود تهیه کرده، به سر و پیشانی وی مالیده بود.           
یک بخاری کهنه نزدیک لحاف آبی رنگ ذاکرالله گذاشته شده بود که با خس و خاشاک و تپی حیوانات روشن شده و دود آن خیلی بیشتراز تولید حرارت آن بود.  
خوری گل، جزاینکه کودک 40 روزه اش را در غنداق ببندد، دیگر چه کاری را انجام داده می توانست؟         
خوری گل 5 طفل دیگرش را هم در چنین غنداق های که با مهره و روپیه ها تزیین شده بود، کلان کرده است.
مادر، طفلش ذاکرالله را به سینه چپ خود نزدیک ساخت. اما در آن یک قطره شیرهم وجود نداشت، زیرا خوری گل و هفت عضو دیگر خانواده وی صبح، چاشت و شب جز اندکی برنج چیز دیگر برای خوردن نداشتند.        
در روستای که خوری گل زنده گی می کند، 40 خانهء گلی دیگر وجود دارد. تعداد کمی باشنده های آن از این موضوع باخبر اند که در ده سال گذشته ملیارد ها دالر به افغانستان کمک شده است.      
در حالیکه افغانستان در مرگ و میر مادران و اطفال در جهان جای دوم را دارد، کمک های بین المللی در این کشور در زنده گی اطفال تغییر اندک به میان آورده است.          
گفته می شود که در افغانستان درهر نیم ساعت یک کودک در نتیجه عوامل چون سوی تغذی که جلوگیری آن ناممکن نیست، از بین می روند.      
مسوول صحت عامه ولایت بلخ جایی که نفوس آن دو ملیون تن تخمین می گردد، می گوید، 77 در صد مرگ و میر اطفال در این ولایت به دلیل سوء تغذی می باشد.    
به این معنی که در ولایت بلخ نزدیک به 40 هزار کودک که اکثریت آن ها نوزادان چون محمد ذاکرالله و یا اطفالی اند که تازه به سرپا آمده اند، به خاطرگرسنه گی بین مرگ و زنده گی دست و پا می زنند. 
دلایل سوء تغذی در افغانستان واضح است. در آب آشامیدنی ویروس های امراضی وجود دارند که با نوشیدن آن اطفال به مرض اسهال دچار شده، بدین وسیله آب بدن آن ها خشک می شود. 
آن مادران که خوراک شان تنها برنج، نان خشک و چای می باشد، نیز ازگرسنگی رنج می برند. این خانم ها بی آن هم به خاطر تولد پی هم چندین طفل با ضعف و ناتوانی دچار می باشند.      
چندین زن همسایه به خاطر به خانهء خوری گل آمده بودند که اگر محمد ذاکرالله چشم از جهان بپوشد به مادر وی اظهار تسلیت و همدردی کنند. در خانه خوری گل بوی، دود خس و خاشاک، تپی سوختانده شدهء حیوانات و اندکی هم بوی تریاک به مشام می رسید.   
در این مناطق مواد مخدر به خاطر تسکین درد، رفع گرسنگی و آرامش اعضای بدن استفاده می گردد.         
انابادخین نویسندهء این گزارش در ادامه می نویسد، او از این زنان مهمان پرسید که آیا در قریه شما کدام طفل دیگر که به سوی تغذی مصاب باشد، هم موجود است، یا نه؟
همهء این زنان در پاسخ به یک صدا گفتند که تمام اطفال ما مانند ذاکرالله دچار تکلیف اند.         
این خبرنگار بازهم پرسید که ذاکرالله پس از تولد چه مقدار وزن خود را از دست داده است. خانم ها پاسخ دادند که در قریهء آن ها ترازو نیست تا وزن طفل شان را بدانند.      
نویسنده در پایان می نویسد:
ذاکرالله حتی اگر زنده هم باقی بماند. بازهم زنده گی به طریقهء سنتی و کهنه، نه قوانین عصر جدید تصویر زنده گی او را از قبل رقم زده است.       
ذاکر الله پسری خواهد بود که هر روز در زیر آفتاب سوزان بوته و هیزم جمع آوری خواهد کرد. آن را به بازار برده، به فروش خواهد رسانید.  
زمانی که جوان شود بیشتر وقت زنده گی اش را برای کشیدن آب از چاه جهت آبیاری زمین ها خواهد گذشتاند.
او هیچ گاه به شکم سیر نان نخواهد خورد و همسرش با تولد کودک دومش پیر خواهد شد. او نیز برای فراموش کردن رنج و زحمت زنده گی از تریاک استفاده خواهد کرد.           
اما احصاییه های امروزی نشان می دهند که عذاب و زحمت او خیلی دوام دار نخواهد بود، زیرا با وجود کمک کننده های بین المللی و تعهدات آن ها برای تامین یک زنده گی آرام و مرفه، اوسط زنده گی مردم افغانستان فقط 44 سال می باشد

منبع: http://da.azadiradio.org

 


برچسب‌ها: دردنوشته هافقر
[ چهار شنبه 10 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

تو کز محنت دیگران بی غمی و غیره..

منبع عکس ها:http://www.1dar1.com


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ چهار شنبه 10 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
[ چهار شنبه 10 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

منبع عکس ها: http://www.mashreghnews.ir


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ سه شنبه 9 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ دو شنبه 8 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

زیبایی ها را از کتاب های دبستان می آموزی و در همان حال چه غریبانه می دانی کتاب زندگی،

داستان دیگرگونه ای دارد..


برچسب‌ها: فتو دردفقرکودکان کار
[ یک شنبه 7 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

بابا آب نداد

بابا نان نداد

اصلاً بابا نبود

اگر هم بود نه آبی نه نانی..


برچسب‌ها: فتو دردفقرکودکان کارکارگران
[ یک شنبه 7 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

تبلیغات فروش کلیه روی دیوارهای بیمارستان شهید هاشمی نژاد تهران چشمان هر رهگذری را آزار می دهد.

منبع عکس ها: http://rajanews.com


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ پنج شنبه 4 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

در حالی که سالانه صدها نفر در كشور زيرنظر انجمن حمايت از بيماران كليوي و یا به به‌طور مستقل در بازار آزاد اقدام به خريد كليه مي‌كنند، بيش از 95 درصد كليه‌هاي اهدايي به صورت فروش كليه انجام مي‌شود.
به گزارش فرارو، مديرعامل انجمن حمايت از بيماران كليوي ايران اوايل سال گذشته بيشترين اهداكنندگان كليه در كشور را افراد 25 تا 26 ساله معرفي كرد كه در قبال دريافت پول، اقدام به فروش كليه خود به بيماران نيازمند مي‌كردند.
به گفته قاسمي، نتايج بررسي‌ها بيانگر اين است در حالي كه 70 درصد مشكلات مربوط به بيماري‌هاي كليوي در كشور در سنين 20 تا 44 سال رخ مي‌دهد، اما در مقابل، بيش از 50 درصد اهداكنندگان كليه در رده سني 25 تا 26 سال قرار دارند.
بيماران نيازمند كليه معمولا يك تا 4 ماه در انتظار هديه‌دهنده هستند در حالي كه بيش از 95 درصد كليه‌هاي اهدايي به صورت فروش كليه انجام مي‌شود.
در همین زمینه، آژانس عکس ایران در گزارشی تصویری فضای داد و ستد کلیه و بنگاه خیابانی آن را به تصویر کشیده است؛ متقاضیان و فروشندگان کلیه معمولا با درج آگهی بر روی دیوار، باجه تلفن و دیگر اماکن عمومی، یکدیگر را پیدا می‌کنند. كليه در گروه هاى خونى و سنين مختلف از 10ميليون تا 20 ميليون تومان قيمت گذارى مي‌شود.

 

 

منبع گزارش و عکس ها : سایت تابناک

 تاریخ انتشار ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۰


برچسب‌ها: فتودردفقر
[ پنج شنبه 4 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ یک شنبه 30 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرجنگ
[ یک شنبه 30 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ یک شنبه 30 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتودردفقر
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

مخشک آخر نشانِ مانده از سرسبزیِ باغ وجودم.. باغبانت را مرنجان ای وجودت تار و پودم...

(از شعر میلاد ستاره در همین وبلاگ)


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

منبع عکسها: cloob.com


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
[ چهار شنبه 26 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

خانواده رکن طبيعی و اساسی جامعه است و بايد از حمايت جامعه و دولت بهره مند شود.

(بند 3 از ماده ی 16 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر)


برچسب‌ها: فتو دردفقرهم گوهران کمک
[ چهار شنبه 26 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 

 


برچسب‌ها: فتو دردفقرکودکان
[ دو شنبه 24 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ دو شنبه 24 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ یک شنبه 23 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ یک شنبه 23 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقرتبعیض
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: فتو دردفقر
[ شنبه 22 بهمن 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب